قصه ی این کرگدن، قصه ی ماست؛ ما شاخی جلوی چشمانمان نداریم که با آن، همه جهان را در دو طرفِ یک شاخ ببینیم اما ذهنمان پر است از پیشفرض ها و پیش داوری ها... همه ما تصور می کنیم که بی طرفانه قضاوت می کنیم و منطبق با واقع...ا مثلِ همین کرگدنِ رئالیست! مثل او تصور می کنیم، که میانِ همه جهان شاخی است زیبا و جهان دو نیمه است: نیمی این سوی شاخ، نیمی آن سوی شاخ غافل از اینکه به ذهنمان عینکی است، نادیده! قضاوت، کار سختی است...ا قضاوت در هر کاری...ا<\/h6>